کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودنمایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طرنب
فرهنگ فارسی معین
(طُ رُ) (اِ.) خودنمایی .
-
برتنی
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (حامص .) غرور، خودبینی ، خودنمایی .
-
باد و بروت
فرهنگ فارسی معین
(دُ بُ) (اِمر.) غرور، خودنمایی .
-
بوش
فرهنگ فارسی معین
( اِ.)1 - کرّ و فر. 2 - خودنمایی ، خودآرایی .
-
تشوف
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) خودآرایی ، خودنمایی .
-
بوج
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِ.) = بوچ : 1 - تکبر، غرور. 2 - خودنمایی . 3 - کروفر.
-
تظاهر
فرهنگ فارسی معین
(تَ هُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خودنمایی کردن . 2 - پشت هم شدن ، یکدیگر را یاری کردن .
-
استکبار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بزرگ د یدن کسی یا چیزی را . 2 - (مص ل .) تکبر کردن . 3 - خودنمایی ، گردنکشی کردن .
-
دیگ نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) 1 - نهادن دیگ بر روی آتش ، دیگ بار کردن . 2 - (کن .) کر و فر و خودنمایی کردن ، لاف زدن .
-
طمطراق
فرهنگ فارسی معین
(طُ مْ طُ) [ ع . ] (اِ.)1 - کرّ و فرّ، شکوه . 2 - خودنمایی .
-
علقه مضغه
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ قِ. مِ غَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خون بسته شده . 2 - (ص .) در فارسی ؛ شخص پست و حقیری که خودنمایی می کند.
-
سر
فرهنگ فارسی معین
(سَ رْ) [ په . ] (اِ.) 1 - از اعضای بدن شامل گردن به بالا. 2 - رییس ، مهتر. 3 - فکر، اندیشه . 4 - زور، قوت . 5 - پسوندی است که در موارد ذیل استعمال شود. الف : پسوند زمان : پیرانه سر. ب :پسوند مکان : رامسر. ؛~ و دستار نمودن کنایه از: خودنمایی کردن .