کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوب خوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فغستان
فرهنگ فارسی معین
(فَ غِ) (اِمر.) 1 - بتخانه ، بتکده . 2 - حرمسرا. 3 - خوب رو، کنیز خوب رو.
-
بهتر
فرهنگ فارسی معین
(بِ تَ) (ص تف .) 1 - نیکوتر، خوب تر. 2 - زیباتر، جمیل تر. 3 - شایسته تر، لایق تر. 4 - با کیفیت خوب تر.
-
سخ
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (ص .) خوب .
-
سیغ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نیکو، خوب .
-
صاغ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) خوب ، سالم .
-
نلم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) خوب ، زیبا.
-
هجیر
فرهنگ فارسی معین
(هُ جَ) (ص .) خوب ، نیکو.
-
وشت
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) خوب ، خوش ، زیبا.
-
یکران
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) اسب اصیل و خوب .
-
گنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) نیکو، خوب ، زیبا.
-
به
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ په . ] (ص .) خوب ، نیک .
-
نغز
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) خوب ، نیک ، بدیع .
-
فافا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) هر چیز خوب و بدیع و زیبا.
-
ه
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (پش .) خوب ، نیکو، هژیر، هویدا.
-
بار آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) تربیت شدن (چه خوب چه بد).