کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوابیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آستان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) ستان ، به پشت خوابیده .
-
استان
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) (ص .) به پشت خوابیده .
-
خرناس
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِ.) خرخر موجود خوابیده .
-
ستان
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا س ) (ص .) به پشت خوابیده .
-
نایم
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . نائم ] (اِفا.) خوابیده .
-
خفته
فرهنگ فارسی معین
(خُ تِ)(ص مف .)خوابیده ، به خواب رفته .
-
راقد
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (ص فا.) خوابنده ، خوابیده .
-
بیدار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - کسی که در خواب نباشد؛ مق خوابیده . 2 - آگاه ، هوشیار.
-
ضاجع
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِفا.)1 - مرد بر پهلو خوابیده . 2 - کاهل بسیار خسبنده . ج . ضواجع .
-
حروف
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ حرف ؛ حرف ها. 2 - هر یک از قطعه های ریخته گری یا شکل های ترسیمی که در حروفچینی یا ماشین نویسی به کار رود. ؛~ ِ الفبا نشانه هایی که واژه های یک زبان به وسیلة آن ها نوشته می شود. ؛~ ِ ایتالیک نوعی حروف چاپی لاتینی و یونانی ...
-
خریر
فرهنگ فارسی معین
(خَ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - صدای آب و وزش باد. 2 - جای پست . 3 - خِرخِر، صدایی که از گلوی شخص خوابیده برآید.
-
تکل
فرهنگ فارسی معین
(تَ کْ لْ) [ انگ . ] (اِ.) گرفتن یا دور کردن توپ از پای حریف یا دراز کردن پا در حالتی که بدن تقریباً به حالت خوابیده و موازی با سطح زمین درآید.