کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنده می پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خنده خریش
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص مر.) کسی که مردم به او بخندند و مسخره اش کنند.
-
خنده رو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ص مر.) کسی که دارای چهره بشاش است .
-
جستوجو در متن
-
دلقک
فرهنگ فارسی معین
(دَ قَ) (اِ.) لوده ، مسخره ، کسی که با کارهای خنده آور مردم را بخنداند. در اصل مسخره ای بوده در دربار سلطان محمود غزنوی که طلخک نامیده می شد.
-
ژوکر
فرهنگ فارسی معین
(ژُ کِ) [ فر از انگ . ] (اِ.) 1 - از ورق های بازی که در هر دسته دو عدد وجود دارد و می توان آن را به جای هر ورق دیگر به کار برد. 2 - آن که در بین عده ای بهترین باشد. 3 - دلقک ، آن که با رفتار و حرکاتش باعث خندة دیگران شود.
-
سیاه بازی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - گونه ای نمایش سنتی که معمولاً در آن شخصی دارای غلامی سیاه - پوست و گیج و گول است که دست به کارهای خنده داری می زند. 2 - (کن .) عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری .