کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمیدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انحناء
فرهنگ فارسی معین
(اِ حِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خم شدن ، کج گردیدن . 2 - (اِمص .) خمیدگی ، کجی . 3 - خمیدگی خط .
-
عوج
فرهنگ فارسی معین
(ع وَ) [ ع . ] (اِمص .) کجی ، انحناء، خمیدگی .
-
ابرو کمانی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (ص مر.) ابرویی چون کمان و دارای خمیدگی بیش از حد معمول .
-
انعطاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ عِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خم شدن ، کج شدن . 2 - (اِمص .) خمیدگی . 3 - (اِ.) خم .
-
التواء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیچ خوردن ، پیچیده شدن . 2 - (اِمص .) پیچیدگی ، پیچش ، خمیدگی .
-
تا
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - خمیدگی کاغذ و پارچه ، شکن . 2 - لا، ورق . 3 - فرد، یک ، نقیض جفت .4 - لنگه چیزی ، نیمة بار.