کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خليج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خلیج
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) بخشی از دریا که در خشکی پیش رفته باشد و سه طرف آن خشکی باشد.
-
جستوجو در متن
-
شاخابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) (اِمر.) 1 - جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد. 2 - خلیج .
-
غباد
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) = قباد: گونه ای ماهی بی فلس با گوشتی لذیذ که در خلیج فارس فراوان است .
-
کشتیل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) حوضی چوبین است در اندرون کشتی از طرف سینه که در مواقع طوفان آب دریا - که به کشتی آید - در آن جمع شود (سواحل خلیج فارس ).