کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خفتن
فرهنگ فارسی معین
(خُ تَ) [ په . ] (مص ل .) خوابیدن ، خواب کردن .
-
واژههای مشابه
-
رگ خفتن
فرهنگ فارسی معین
( رَ . خُ تَ)(مص ل .) غیرتی نشدن ، رگ غیرت به جوش نیامدن .
-
نماز خفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ خُ تَ) (اِمر.) نماز عشاء.
-
جستوجو در متن
-
خسبیدن
فرهنگ فارسی معین
(خُ دَ) (مص ل .) خفتن ، به خواب رفتن .
-
کپیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - خفتن ، خوابیدن . 2 - ربودن ، دزدیدن .
-
آرامیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .)1 - خفتن ، استراحت کردن . 2 - قرار یافتن ، آرام شدن . 3 - صبر کردن .
-
خفت
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (مص مر) 1 - خفتن . خفت و خیز: همخوابی با کسی ، جماع . 2 - آهستگی ، مدارا. 3 - اضطراب ، بی قراری .
-
دزدکش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ یا کَ) (اِمر.) شکار دزدکش : چنان است که عده ای آهسته و مخفیانه خود را به شکار - که در حال خفتن است - می رسانند و آن را صید می کنند؛ ماهرخ .
-
مضجع
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خوابگاه ، جای خفتن . 2 - قبر، آرامگاه . ج . مضاجع .
-
آسودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - آرمیدن ، استراحت یافتن . 2 - سکون یافتن ، آرام گرفتن . 3 - خوابیدن ، خفتن . 4 - توقف کردن ، درنگ کردن .