کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خطی
فرهنگ فارسی معین
(خَ طِّ) [ ع - فا. ] (ص نسب ) 1 - دست - نوشته . 2 - منسوب به خطّ، سرزمینی در ساحل بحرین .
-
فراغ خطی
فرهنگ فارسی معین
(فَ. خَ طُ) [ ع - فا. ] (حامص .) رهایی ، خلاص .
-
جستوجو در متن
-
نیم ساز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) خطی که زاویه را نصف کند.
-
تانژانت
فرهنگ فارسی معین
[ فر . ] (اِ.) خطی است که فقط در یک نقطه به منحنی برخورد می کند.
-
رسم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) کشیدن شکل یا خطی روی کاغذ، نوشتن ، خط کشیدن .
-
منحنی
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ) [ ع . ] (اِفا.) کج ، خمیده . ؛خط ~ خطی است که نه راست باشد نه شکسته .
-
کشه
فرهنگ فارسی معین
(کَ شَ) (اِ.) خطی را که به جهت علامت بطلان بر نوشته کشند.
-
تاختگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جایی برای تمرین اسب - سواری . 2 - خطی که اسب های دونده در اسب دوانی در آن می دوند.
-
سرمشق
فرهنگ فارسی معین
(سَ . مَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - خطی که استاد محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند. 2 - نمونه ، الگو.
-
سه پرک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ رَ) (اِمر.) = سه پره : خطی چند که قماربازان به جهت قماربازی بر زمین کشند.
-
موازی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] 1 - (اِفا. ص .) برابر، روبرو. 2 - دو خطی که فاصلة بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند.
-
قطر
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ناحیه ، اقلیم . 2 - خطی که از مرکز دایره بگذرد و دو برابر شعاع است . 3 - ضخامت هر چیز. ج . اقطار.
-
کتاب
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نوشته ، مکتوب . 2 - مجموعه چاپی یا خطی از موضوعات مختلف .
-
لام کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) کشیدن خطی به صورت لام (ل ) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت .