کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی خطر
فرهنگ فارسی معین
(خَ طَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - بدون آسیب . 2 - بی ارزش .
-
جستوجو در متن
-
اخطار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در خطر افکندن . 2 - ابلاغ و اعلام کردن . 3 - (اِ.) آگهی ، اعلام .
-
حساب
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شماره کردن . 2 - (اِمص .) شماره ، اندازه . 3 - (اِ.) دانش ریاضی . 4 - تخمین ، برآورد. 5 - بدهی ، قرض . ؛~ ِ کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن . ؛~ ِ کار دست کسی بودن هوشیار بودن .
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...