کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطر
فرهنگ فارسی معین
(خَ طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آنچه مایه هلاکت باشد. 2 - بیم تلف شدن . 3 - ارزش ، شرف . ج . اخطار.
-
واژههای مشابه
-
بی خطر
فرهنگ فارسی معین
(خَ طَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - بدون آسیب . 2 - بی ارزش .
-
جستوجو در متن
-
ریسک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) خطر، احتمال خطر.
-
اخطار
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خطر؛ بلاها، سختی ها.
-
تغریر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به خطر انداختن .
-
حشل
فرهنگ فارسی معین
(حَ شَ) (اِ.) (عا.) = هچل : خطر.
-
مخاطر
فرهنگ فارسی معین
(مُ طِ) [ ع . ] (اِفا.) آنکه خود را به خطر اندازد.
-
مخاطره
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ رَ یا رِ) [ ع . مخاطرة ] (مص ل .) خود را به خطر افکندن .
-
اجل برگشته
فرهنگ فارسی معین
(اَ جَ. بَ گَ تِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - آدم بدشانس . 2 - کسی که خطر مرگ تهدیدش می کند.
-
اخطار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در خطر افکندن . 2 - ابلاغ و اعلام کردن . 3 - (اِ.) آگهی ، اعلام .
-
خوش خیم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - خوش خلق ، نیک نهاد. 2 - در اصطلاح پزشکی : بی خطر.
-
غرر
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) هلاکت . 2 - خطر. 3 - (مص ل .) فریب خوردن .
-
سپر
فرهنگ فارسی معین
(س پَ) [ په . ] (اِ.) ابزاری جنگی از جنس فلز یا چرم که برای سالم ماندن از ضربات شمشیر و نیزه از آن استفاده می کردند. ؛ ~ بلای کسی شدن کنایه از: خطر یا دشواری مربوط به او را پذیرفتن .