کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضر
فرهنگ فارسی معین
(خَ ضَ) [ ع . ] (مص ل .) سبز شدن ، به رنگ برگ درخت درآمدن .
-
خضر
فرهنگ فارسی معین
(خَ ض ) [ ع . ] 1 - (ص .) سبز. 2 - (اِ.) شاخة درخت . 3 - زراعت . 4 - جای بسیار سبز.
-
واژههای مشابه
-
آب خضر
فرهنگ فارسی معین
(بِ خِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - آب حیات بخش . 2 - معرفت حقیقی که خاصة انبیاء و اولیاست .
-
چشمة خضر
فرهنگ فارسی معین
( ~ خِ)(اِمر.) آب حیات ، آب زندگانی .
-
واژههای همآوا
-
خزر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تنگی چشم . 2 - با گوشة چشم نگریستن .
-
خزر
فرهنگ فارسی معین
(خَ زَ) (اِ.) قومی که در سواحل غربی دریای خزر می زیستند و امروزه از میان رفته اند.
-
جستوجو در متن
-
گنج دیواربست
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ بَ) (اِمر.) گنجی که در زیر دیواری در حال فرو ریختن قرار داشت ، خضر (ع ) می دانست و آن دیوار را درست کرد.
-
آب حیات
فرهنگ فارسی معین
(بِ حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - آب زندگانی ؛ گویند چشمه ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت . 2 - نوعی از شراب آمیخته به ادویة تند، ماءالحیات . 3 - نوعی از مهر...