کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصوص
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ویژه ساختن . 2 - خاص بودن . 3 - (اِمص .) گزیدگی ، ویژگی .
-
جستوجو در متن
-
لاسیما
فرهنگ فارسی معین
( س یَّ) [ ع . ] (ق .) به ویژه ، به خصوص .
-
انفجار جمعیت
فرهنگ فارسی معین
( ~ جَ یَُ) [ ع . ] (اِمر.) اصطلاحاً به رشد سریع جمعیت دنیا پس از انقلاب صنعتی به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم گفته می شود.
-
دمبل
فرهنگ فارسی معین
(دَ بِ)(اِمر.)آلتی است که در ورزش های بدنی به خصوص زیبایی اندام به کار رود.
-
موزیسین
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ فر. ] (ص فا.) کسی که در ساخت یا رهبری یا اجرای موسیقی به خصوص موسیقی سازی تبحر داشته باشد، موسیقی دان (فره ).
-
باب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.)1 - در، دروازه . 2 - بخشی از کتاب . 3 - تنگة میان دو خشکی . 4 - واحدی برای شمارش خانه و مغازه . 5 - قسم ، گونه . 6 - بارة ، خصوص : در باب فلانی . 7 - بارگاه سلطان .