کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسوف
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - ناپدید شدن . 2 - واقع شدن زمین میان ماه و خورشید که موجب تیره شدن ماه می شود.
-
جستوجو در متن
-
ماه گرفتگی
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تِ) (اِ.) 1 - خسوف . 2 - لکة سرخی در پوست بدن به ویژه صورت ، بر اثر رشد بیش از حد مویرگ های پوست .
-
ماه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - افتادن سایة زمین بر روی ماه . 2 - خسوف .
-
گرفت
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ) (مص مر.) 1 - مؤاخذه ، ایراد. 2 - گرفتن ، اخذ. 3 - غرامت ، تاوان . 4 - خسوف ، کسوف . 5 - گرفتاری . 6 - جرم ، جنایت .
-
آیات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ آیه . 1 - نشانه ها، علامت ها. 2 - آیه های قرآن . ؛ ~متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است . ؛ ~محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست . ؛ نمازِ ~نمازی که هنگام خسوف و کس...