کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزانه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خزانه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) عمل و شغل خزانه دار.
-
جستوجو در متن
-
گاهبد
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص مر.) 1 - صراف . 2 - .خزانه دار.
-
گهبد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - خزانه دار. 2 - نقاد، صراف ، صیرفی . 3 - مأمور خراج ، جهبذ. 4 - دانشمند بزرگ .
-
مستوفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حساب دار، دفتردار خزانه . 2 - تمام فراگیرنده .
-
صندوق دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - خزانه دار. 2 - کسی که در بانک یا هر جای دیگر مسئول دریافت و پرداخت پول است .
-
خازن
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (اِفا. اِ.) 1 - خزانه دار. 2 - نام قطعه ای است در بعضی از دستگاه های برقی که انرژی به صورت برق در آن ذخیره می شود.
-
دار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص فا.) 1 - در ترکیب گاه به معنی «دارنده » آید: آب دار، پول دار. 2 - در ترکیب به معنی «نگاهدارنده » آید: خزانه دار، راه دار.
-
گنج
فرهنگ فارسی معین
(گَ) [ په . ] (اِ.) 1 - خزانة زر و سیم ، جواهری که در جایی پنهان باشد. 2 - ثروت بسیار. 3 - انبار، مخزن . ؛ ~ باد آورده گنجی که بی زحمت و رنج به دست آید.
-
دیوان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مجموعة اشعار یک شاعر (به صورت کتاب ). 2 - وزارتخانه (در قدیم ). 3 - دفتر محاسبه . 4 - دولت . 5 - اداره (قدیم ). 6 - خزانه داری . ؛ ~ سیاه کردن کنایه از: گناه کردن .
-
شایگان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص مر.) 1 - سزاوار. 2 - درخور شاه . 3 - هر چیز خوب و گران بها. 4 - فراخ . 5 - خزانه . 6 - گنج شاهانه . 7 - از عیوب قافیه است و آن تکرار علامت جمع باشد در قافیه . شایورد (یْ وَ) (اِمر.) 1 - هاله ، خرمن ماه . 2 - پرده ای است از موسیقی .