کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خر غلطیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خر تو خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ. خَ) (اِمر.) (عا.) هرج و مرج .
-
بز خر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص .) کسی که دنبال جنس ارزان و معامله های مناسب و پرسود می گردد.
-
خر دجال
فرهنگ فارسی معین
(خَ رِ دَ جّ) (اِخ .) خری که دجال کذاب در هنگام ظهور امام زمان (عج ) بر آن سوار می شود که از هر موی آن آوایی افسون کننده برمی خیزد. پشکل این خر در نظر مردم خرما جلوه می کند، مردم از پی آن می دوند و جمع می کنند و پس از خوردن درمی یابند که خرما نیست ، ...
-
خر کردن
فرهنگ فارسی معین
(خَ. کَ دَ) (مص م .) فریب دادن ، فریفتن .
-
نره خر
فرهنگ فارسی معین
( ~ خَ) (اِمر.) 1 - خر نر. 2 - مجازاً مرد درشت هیکل بی فرهنگ .
-
کله خر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ) (ص مر.) (عا.) احمق ، ابله .
-
مال خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (ص فا.) 1 - کسی که اموال دزدی شده را می خرد. 2 - کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است .
-
پوست خر کن
فرهنگ فارسی معین
(خَ کَ) (ص فا.) 1 - کنایه از: آدم حریص و آزمند. 2 - اندک بین .
-
خر در چمن
فرهنگ فارسی معین
(خَ . دَ. چَ مَ) (اِمر.) (عا.) 1 - آواز ناهموار و خشن . 2 - هرج و مرج .