کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرس سفید و سیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گاوگون
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) تاریک و روشن ، سیاه و سفید.
-
ارقش
فرهنگ فارسی معین
(اَ قَ) [ ع . ] (ص .) دارای خال های سیاه و سفید.
-
ارقم
فرهنگ فارسی معین
(اَ قَ) [ ع . ] (ص .) مار سیاه و سفید، مار ابلق .
-
خشن
فرهنگ فارسی معین
(خَ شَ) (ص .) 1 - مرغابی ای بزرگ تیره رنگ و سفید سر. 2 - بازی که نه سفید باشد نه سیاه .
-
ساری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پرنده ای است کوچک و خوش - آواز، دارای پرهای سیاه و خال های سفید.
-
آمیزه مو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) کسی که موهای سرش جوگندمی (سیاه و سفید) باشد.
-
ابلق چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که چشمش سیاه و سفید باشد.
-
پیسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (ص .) 1 - لکة سیاه و سفید به هم آمیخته ، ابلق . 2 - مبتلا به برص .
-
جزع
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جِ) [ ع . ] (اِ.) مهره اسب یمانی آمیخته از دو رنگ سیاه و سفید.
-
میکا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی از سنگ به رنگ سیاه یا سفید و قابل تورق .
-
سفید
فرهنگ فارسی معین
(س یا سَ) [ په . ] (ص .) = سپید: 1 - آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض . مق . سیاه . اسود. 2 - (کن .) ظاهر، نمایان . سفید و اسپید و سپی نیز گویند.
-
بهق
فرهنگ فارسی معین
(بَ هَ) [ معر. ] ( اِ.) خال ها و نقطه های سیاه و سفید روی بدن ، لک و پیس . کک و مک . بهک نیز گویند.
-
چرغ
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) پرنده ای است شکاری از نوع باز و به اندازة کلاغ با رنگ خاکستری و لکه های سیاه و سفید.
-
شیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سیم ؛ نوعی ماهی سفید که پشتش خال های سیاه دارد.
-
آلاپلنگی
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) (ص .) (عا.) دارای لکه های سیاه و سفید و خال های بزرگ مانند پوست پلنگ .