کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردهفرهنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرهنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ هَ) [ په . ] (اِ.) 1 - علم ، دانش . 2 - تربیت ، ادب . 3 - واژه نامه ، کتاب لغت . 4 - عقل ، خرد. 5 - تدبیر، چاره .
-
خرده
فرهنگ فارسی معین
(خُ دِ) 1 - (اِ.) ریزه ، خرد. 2 - پول ، طلا، دارایی . 3 - (ص .) شکسته ، مغلوب . 4 - خطا، اشتباه . 5 - شرارة آتش . ؛ یک ~عا.) اندکی ، کمی .
-
فرهنگ نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ)(حامص .) شاخه ای از ادبیات که به گردآوری ، پژوهش ، رده بندی و تعریف واژه ها یک زبان یا یک رشته اختصاص دارد.
-
خرده باج
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) عوارض متفرقه .
-
خرده فرمایش
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ یِ) (اِمر.) (عا.) دستورهای مختلف . فرمایش های پیاپی و خسته کننده .
-
خرده مردم
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دُ) (اِمر.) مردم طبقه سوم ، مردم بی اسم و رسم .
-
خرده بورژوا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - فر. ] (اِمر.) لایة زیرین بورژوازی که افراد آن با وجود داشتن ابزار تولیدیا سرمایه شخصی ناگزیرند برای گذراندن زندگی کار کنند و اغلب به وسیلة سرمایه داران استثمار می شوند، طبقة متوسط شهری .
-
خرده بینی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - هوشمندی ، فراست . 2 - ایرادگیری .
-
خرده حساب
فرهنگ فارسی معین
( ~. حِ) (اِمر.) 1 - بدهکاری یا بستانکاری اندک . 2 - (کن .) کینه یا دشمنی شخصی .
-
خرده ریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) (عا.) 1 - اشیاء کم ارزش ، چیزهای کم فایده یا بیهوده . 2 - باقی ماندة هر چیز، آشغال .
-
خرده گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) عیب جو، ایرادگیر.