کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردسال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردسال
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص مر.) کم سال ، اندک سال ، کودک . ج . خردسالان .
-
جستوجو در متن
-
کهتر
فرهنگ فارسی معین
(کِ تَ) (اِ.) خردتر، خردسال تر.
-
کودک
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (ص .) طفل ، خردسال .
-
بزغاله
فرهنگ فارسی معین
(بُ لِ) (اِمر.) بچة بز، بز خردسال .
-
چچول
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) 1 - قطعة کوچک گوشت میان فرج زن ، چچوله ، خروسه . 2 - آلت تناسلی پسر خردسال .
-
درزه
فرهنگ فارسی معین
(دَ زِ یا زَ) (اِ.) = درز: 1 - چاک دوخته . (پارچه )، درز. 2 - دختر خردسال .
-
زاغ و زوغ
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) (عا.) 1 - فرزندان خردسال و اقوام نزدیک کسی . 2 - شور و غوغا و آشوب . 3 - گریه و ناله .
-
عرس
فرهنگ فارسی معین
(عَ رْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ستون ، ستون میان خیمه . 2 - ریسمان . 3 - کُره شتر خردسال .
-
نونهال
فرهنگ فارسی معین
(نُ. نِ) (اِمر.) 1 - نهال تازه ، درخت جوان . 2 - کنایه از: کودک ، خردسال .
-
لی لی حوضک
فرهنگ فارسی معین
(حُ ضَ) (اِ.) نوعی بازی برای کودکان بسیار خردسال که کف دست آن ها را قلقلک دهند و گویند: لی لی حوضک ...