کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خربُزَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خربزه
فرهنگ فارسی معین
(خَ بُ زِ) (اِ.) گیاهی است از تیرة کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آب دار است . ؛ پوست ~ زیر پای کسی گذاشتن کنایه از: وسیلة اغفال کسی را فراهم کردن و او را دچار لغزش ساختن .
-
واژههای همآوا
-
خربزه
فرهنگ فارسی معین
(خَ بُ زِ) (اِ.) گیاهی است از تیرة کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آب دار است . ؛ پوست ~ زیر پای کسی گذاشتن کنایه از: وسیلة اغفال کسی را فراهم کردن و او را دچار لغزش ساختن .
-
جستوجو در متن
-
اشن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) نورس (خربزه و مانند آن ) نوباوه .
-
کالک
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِمصغ .) نوعی خربزة کوچک .
-
پهی
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) خربزة تلخ ، حنظل .
-
جالیز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کشتزار خربزه ، هندوانه و خیار و مانند آن .
-
جالیزکاری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) زراعت خربزه ، هندوانه و غیره .
-
لوش
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا لُ) (اِ.) خربزه ای که خراب شده و قابل خوردن نباشد.
-
لاهوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) یک قاچ و برش از خربزه یا هندوانه .
-
برین
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ په . ] ( اِ.) قاش یا قاچ ، بُرشی از خربزه یا هنداونه .
-
ورکار
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند: خربزه ، هندوانه ، خیار و کدو و جز آن .
-
یقطین
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) هر بوته که بر زمین پهن شود چون خربزه ، کدو، خیار و جز آن .
-
کرچ
فرهنگ فارسی معین
(کُ یا کَ رَ) (اِ.) قاچ ، یک قاچ از خربزه یا هندوانه .