کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراب کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خانه خراب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص مر.) 1 - تهیدست ، بدبخت . 2 - نوعی نفرین دال بر آرزوی بدبختی کسی . مق . خانه آبادان .
-
خراب آباد
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) کنایه از: دنیا.
-
جستوجو در متن
-
از کار افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اُ دَ) (مص ل .) 1 - خراب شدن . 2 - کارآیی را از دست دادن ، فلج شدن .
-
هرزه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - فاسد شدن . 2 - خراب شدن و از کار افتادن پرة قفل و کلید و مانند آن .
-
ریگ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سنگریزه ، شن . ؛ ~ در روغن کردن 1 - کار باطل کردن . 2 - چیزی یا کاری را خراب کردن . ؛ ~ توی کفش داشتن کنایه از: دنبال غرض خاصی بودن ، نقشة مخفیانه ای داشتن .