کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمات پذیرایی جعبه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گیربکس
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ انگ . ] (اِمر.) جعبه ای است محتوی دنده های مختلف در اتومبیل ها، قدرت تحرک موتور به این جعبه منتقل می شود و سپس به وسیلة دنده ، به دنده های مختلف منتقل می گردد.
-
پیت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جعبه ای از آهن یا حلب برای نفت و روغن و غیره .
-
درج
فرهنگ فارسی معین
(دُ رْ) [ ع . ] (اِ.) صندوقچه ، جعبه ای کوچک برای نگهداری جواهر و زینت آلات و عطرها.
-
قعبه
فرهنگ فارسی معین
(قَ بِ یا بَ) [ ع . قعبة ] (اِ.) 1 - جعبه یا قوطی ای که زنان در آن مواد معطر می ریختند. 2 - قدح ، قعب .
-
گارسه
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فر. ] (اِ.) جعبه ای خانه خانه که حروف چاپ دستی را برای حروف چینی در آن قرار می دهند.
-
جعبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ) [ ع . جعبة ] (اِ.) 1 - تیردان . 2 - صندوقچه ، هر چیز قوطی مانند. ؛ ~سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط . ؛ ~تقسیم قاب سرپوشیده ای برا...
-
استامپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ سْ مْ) [ فر. ] (اِ.)1 - مُهر، مُهری که روی کاغذ می زنند. 2 - جعبه ای کوچک حاوی بالشتک آغشته به جوهر، جوهرگین . (فره ).
-
خشاب
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) جعبه ای است فلزی حاوی گلوله ها که آن را در سلاح های گرم جای دهند و گلوله به توالی از آن وارد لوله می شود.
-
طبلک
فرهنگ فارسی معین
(طَ لَ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) 1 - طبل کوچک . 2 - جعبه ای که عطار در آن عطر را نگه می دارد. 3 - کلاه و تاج درویشان .
-
هزاربیشه
فرهنگ فارسی معین
(هِ. ش )(اِمر.) جعبه یا صندوقچه ای که داخل آن دارای خانه های متعدد بوده و از آن برای حمل لوازم سفر استفاده می کردند.
-
کیس
فرهنگ فارسی معین
(کِ یْ) [ انگ . ] (ص .) 1 - وضعیت ، سرگذشت و حالت ، مورد، نمونه . 2 - جعبه - ای که اجزای اصلی سخت افزاری رایانه براساس طرحی خاص در آن جای داده شود، محفظه ، کازه . (فره ).
-
ترکش
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ یا کِ) (اِمر.) 1 - تیردان ، جعبه یا کیسه ای که در آن تیرهای کمان را جا می دادند و به پهلو می آویختند. 2 - هر تکه ای از نارنجک ، خمپاره یا بمب که در اثر انفجار از آن جدا شده باشد.