کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمات ویژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خاصه
فرهنگ فارسی معین
(صِّ) [ ع . خاصة ] 1 - (اِ.) خاص ، ویژه . 2 - خویش و مقرب کسی . 3 - برگزیدة قوم . ج . خواص . 4 - (ق .) مخصوصاً، به ویژه .
-
مخصوص
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) خاص ، ویژه .
-
اختصاصی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به اختصاص . خصوصی ، مخصوص ، ویژه .
-
بحت
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) ناب ، ساده ، ویژه .
-
بیژه
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) (ص .) 1 - خالص ، بی غش . 2 - خاص ، ویژه .
-
تتارچه
فرهنگ فارسی معین
(تُ چَ) (اِ.) نوعی تیر که پیکان ویژه ای دارد.
-
تخصیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) ویژه گردانیدن ، خاص کردن .
-
جوشن
فرهنگ فارسی معین
(جُ شَ) [ ع . ] (اِ.) زره ، لباس ویژه جنگ .
-
شو
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ انگ . ] (اِ.) نمایش (به ویژه در تلویزیون ).
-
علی الخصوص
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) [ ازع . ] (ق مر.) به ویژه ، مخصوصاً.
-
لاسیما
فرهنگ فارسی معین
( س یَّ) [ ع . ] (ق .) به ویژه ، به خصوص .
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پشت ، به ویژه بخش بالای پشت انسان یا حیوان ، گُرده .
-
گان
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) لباس ویژه اطاق عمل .
-
گرمابه
فرهنگ فارسی معین
(گَ بِ) (اِمر.) حمام ، به ویژه حمام عمومی .
-
مالت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) جوانة غلات به ویژه جو.