کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خجالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خجالت
فرهنگ فارسی معین
(خِ لَ) [ ع . ] (اِمص .) شرمساری ، شرمزدگی .
-
واژههای مشابه
-
خجالت زده
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) شرمسار، خجل .
-
جستوجو در متن
-
زردرویی
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(حامص .)شرمندگی ، خجالت .
-
شوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) خجالت ، خجلت .
-
آش آلو شدن
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ یا شُ دَ) (مص ل .) کنف شدن ، خجالت زده شدن .
-
چوبکاری کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) شرمنده ساختن ، خجالت دادن .
-
آب شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) 1 - گداختن ، ذوب شدن . 2 - شرمنده شدن . 3 - ناپدید شدن . 4 - لاغر و نحیف شدن .5 - خجالت کشیدن . ؛از خجالت ~الف - بسیار شرمگین شدن . ب - رفتن آبرو.
-
پس سر نمودن
فرهنگ فارسی معین
(پَ س ِ سَ. نِ دَ) (مص م .) 1 - کنایه از: روی برگردانیدن از شرم و خجالت . 2 - مزاحمی را از سر خود واکردن .