کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ختنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ختنه
فرهنگ فارسی معین
(خَ نِ) [ از ع . ] (مص م .) بریدن غلاف سر آلت مرد.
-
واژههای مشابه
-
ختنه سوران
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) جشنی که برای ختنه کردن کودکان برپا دارند.
-
جستوجو در متن
-
مختون
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ختنه شده .
-
ختان
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (مص م .) ختنه کردن .
-
مسنون
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِمف .) 1 - وارد شده در سنت . 2 - ختنه شده .
-
سنت کردن
فرهنگ فارسی معین
(سُ نَّ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) ختنه کردن .
-
بریده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) 1 - قطع کرده ، جدا شده . 2 - شکافته شده . 3 - زخم شده . 4 - ختنه شده . 5 - خسته و ناتوان شده .
-
مخضرم
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ رَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - مرد ختنه ناکرده . 2 - سیاهی که پدرش سفیدپوست باشد. 3 - آن که دعوی نسبتی کند و دعوی او راست نباشد. 4 - آن که بخشی از عمر خود را در عهد جاهلیت و بخش دیگر را در دورة اسلام گذرانیده .
-
بلوچ
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِ.) 1 - علامتی که بر تیزی طاق و ایوان نصب کنند. 2 - تاج خروس . 3 - صفحة نازکی که بر روی ساقة عمودی در جایی مرتفع آن را قرار دهند و آن به سهولت گردش می کند و معبر باد را نشان می دهد. 4 - پارچة گوشتی که بر ختنه گاه زنان می باشد و بریدن او سنت اس...