کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبر
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آگاهی ، اطلاع . 2 - گفتاری که از پیامبر یا امام نقل شود.3 - کلمه ای است در جمله که حالت یا صفت مبتداء را بیان می کند. 4 - در صنعت چاپ مطلبی که برای حروفچینی فرستاده می شود. 5 - اتفاق ، حادثه . 6 - (عا.) هشیار، مطلع .
-
واژههای مشابه
-
صاحب خبر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ بَ) [ ازع . ] (ص مر.)1 - مطلع ، آگاه . 2 - خبرنگار. 3 - پرده دار. 4 - جاسوس . 5 - نقیب . 6 - فرستاده ، سفیر.
-
جستوجو در متن
-
استنباء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) خبر جستن ، در جستجوی خبر برآمدن ، خبر پرسیدن .
-
ناعی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که خبر مرگ کسی را آورده ، خبر مرگ دهنده . 2 - خبر بد دهنده .
-
ناگاه
فرهنگ فارسی معین
(ق .) بی خبر، بی موقع ، ناگهان .
-
ناگهان
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ق .) بی خبر، ناگاه .
-
نانیوشان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) ناگهان ، بی خبر.
-
اذان
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگاه کردن ، خبر دادن . 2 - خبر دادن از وقت نماز.
-
بشارت
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) خبر خوش دادن ، نوید دادن . 2 - ( اِ.) مژده ، خبر خوش . 3 - نکویی ، جمال .
-
پژوهش
فرهنگ فارسی معین
(پِ یا پَ هِ)(اِمص .) 1 - جست و جو، تحقیق . 2 - تحقیقات علمی و بازخواست . 3 - مؤاخذه . 4 - خبر، خبر داشتن .
-
ناغافل
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - ناآگاه ، بی خبر. 2 - (عا.) ناگهان ، بی خبر.
-
نعی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خبر مرگ کسی را دادن . 2 - (اِ.) خبر مرگ .
-
مخابره
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ رِ) [ ع . مخابرة ] (مص م .) 1 - خبر دادن و خبر گرفتن . 2 - مکالمه به وسیلة تلفن یا تلگراف .