کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاک کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - به خاک سپردن ، دفن کردن . 2 - در کُشتی ، نشاندن حریف روی پا و در پشتش قرار گرفتن .
-
واژههای مشابه
-
خاک انداز
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمر.) بیلچه ای دارای دستة کوتاه که از فلز یا پلاستیک سازند و با آن آشغال و غیره را به کمک جارو جمع کنند.
-
خاک دان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل ریختن خاک و خاکروبه ، مزبله . 2 - کنایه از: دنیا، جهان عالم .
-
خاک و خل
فرهنگ فارسی معین
(کُ خُ) (اِمر.) گرد و خاک انباشته بر کف زمین های خاکی .
-
جستوجو در متن
-
چال کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - گودال درست کردن . 2 - زیر خاک کردن ، دفن کردن .
-
تعفیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به خاک مالیدن ، خاک آلود کردن .
-
پالیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص م .) صافی کردن ، تصفیه کردن . 2 - جستجو کردن چیزی در خاک . 3 - فروریختن . 4 - به آخر رسیدن .
-
تدفین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به خاک سپردن ، دفن کردن .
-
غفج کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (م مص .) جدا کردن شاخه های راست و نازک و دسته کردن آن ها تا سپس در لیف پیچند و در خاک کنند.
-
رغم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برخلاف میل کسی عمل کردن . 2 - غلبه کردن ، به خاک مالیدن .
-
سر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) 1 - روییدن گیاه از خاک . 2 - طلوع کردن آفتاب . 3 - به احوالپرسی کسی رفتن . 4 - وارسی کردن .
-
ارغام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به خاک مالیدن ، بینی کسی را به خاک مالیدن . 2 - خوار کردن . 3 - خشم گرفتن .
-
مراغه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) به خاک غلتیدن .