کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خانگی
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص نسب .) 1 - منسوب و مربوط به خانه . 2 - آن چه در خانه تهیه کنند. 3 - حیوانی که در خانه نگهداری شود.
-
جستوجو در متن
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) مرغ خانگی ، ماکیان .
-
ماکیان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مرغ خانگی .
-
دجاج
فرهنگ فارسی معین
(دُ یا دَ) [ ع . ] (اِ.) ماکیان ، مرغ خانگی .
-
قدقد
فرهنگ فارسی معین
(قُ قُ) (اِصت .) صدای مرغ خانگی .
-
تکند
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ) (اِ.) آشیانة مرغ خانگی ، لانة مرغ .
-
آغل
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ) ( اِ.) 1 - جایی برای گوسفندان و گاوان . 2 - لانة مرغ خانگی . 3 - لانه زنبور.
-
چلغوز
فرهنگ فارسی معین
(چَ) = چلقوز: 1 - (اِ.) فضلة مرغ خانگی ، کبوتر و مانند آن ها. 2 - (عا.) برای توهین و تحقیر به افراد گفته می شود.
-
هوبره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ) (اِ.) پرنده ای است وحشی و حلال گوشت ، بزرگتر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زردرنگ و خال دار.
-
جایخی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) 1 - قسمت بالای یخچال خانگی که آب در آن یخ می زند. 2 - ظرفی که برای درست کردن یخ آب در آن می ریزند. 3 - یخدان .
-
برق
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - درخشش ، 2 - الکتریسته . 3 - صاعقه . 4 - جر قه ای که در اثر نزدیک شدن الکتریستة منفی و مثبت تولید شود. 5 - نوری که در اثر برخورد ابرها تولید شود. 6 - جریان الکتریسته ای که برای مصارف خانگی و صنعتی عرضه می شود.
-
جوجه کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ)(حامص .) عمل خواباندن بعضی مرغ خانگی ، بوقلمون کبوتر و جزو آن ها روی تخم تا جوجه تولید شود. ؛ماشین ~ ماشینی که به وسیلة حرارت معینی که به تخم بعض طیور می دهد، تولید جوجه کند.
-
خروس
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِ.) مرغ نر خانگی از راستة ماکیان . ؛ ~ بی محل (عا.) کنایه از: کسی که کارها را بی موقع و بی جا انجام دهد. ؛ ~ جنگی الف - خروسی که برای خروس بازی تربیت کنند. ب - آدم شرور و دعواطلب .
-
جوجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) 1 - نوزاد پرندگان . 2 - نوزاد مرغ خانگی . ؛~ سوخاری خوراکی که تکه های جوجة مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند. ؛ ~ کباب خوراکی از قطعه های بریده شدة مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و...