کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانه خدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مهمان خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) 1 - مهمان سرا، رستوران . 2 - اتاق مخصوص پذیرایی مهمان .
-
مکتب خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مدرسه ، مدرسه ای که در قدیم در آن خواندن و نوشتن و قرآن و اصول دین را آموزش می دادند.
-
نهان خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ)(اِمر.)1 - خلوت خانه ،جایی که در آ ن چیزی را پنهان کنند. 2 - مقبره ، گور.
-
نوبت خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) نقاره خانه .
-
نقاره خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ن ) [ ع - فا. ] (اِمر.) جای مخصوص بر بالای سردرهای بلند که هر صبح و شام در آنجا نقاره می نواختند.
-
یتیم خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ن ) [ ع - فا. ] (اِمر.)جای پرورش یتیمان ، دارالایتام .
-
غسال خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مرده - شوی خانه .
-
غسل خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - حمام . 2 - مستراح .
-
فاحشه خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) خانه ای که در آن زنان فاحشه با مردان هماغوشی می کنند، روسپی خانه ، جنده خانه .
-
فراغت خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جایی که در آن به عیش و عشرت پردازند. 2 - جایی که در آن به آسایش پردازند.
-
فراموش خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.) این کلمه را به جای فراماسونری در فارسی به کار می برند.
-
قراول خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) 1 - مکانی بلند قریب یک فرسنگ بیرون شهر که شب و روز سربازان در آن مراقب بودند و چون سپاه دشمن را از دور می دیدند برای اطلاع مردم شهر آتش روشن می کردند یا به وسیله ای آنان را آگاه می ساختند. 2 - اطاقی که قراولان یک وا...
-
قهوه خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِ.) محلی برای نشستن ، گفتگو کردن و نوشیدن چای و غذاهای ساده ، چایخانه .
-
مریض خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) بیمارستان .
-
خانه به دوش
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ) (ص مر.) آواره .