کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خان
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) رییس ، سرور.
-
خان
فرهنگ فارسی معین
و مان (نُ) (اِمر.) دار و ندار، خانه و هر آن چه که متعلق به آن است .
-
خان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خانه ، سرا. 2 - لانة زنبور. 3 - شیارهای داخل لولة اسلحه .
-
واژههای مشابه
-
باد خان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) بادخانه ، بادگیر، گذرگاه باد.
-
پیش خان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پیش خان ، میز درازی که فروشندة کالا پشت آن می ایستد.
-
خان خانی
فرهنگ فارسی معین
[ تر - فا. ] (حامص .) حکومتی با دولت مرکزی ضعیف ، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد.
-
خان غرد
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِمر.) خانة تابستانی .
-
جستوجو در متن
-
خانمان
فرهنگ فارسی معین
(نْ یا نُ) (اِمر.) نک خان و مان .
-
ایلخان
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِمر.) 1 - رییس ایل ، خان قبیله . 2 - عنوان سلاطین مغول ایران .
-
سیورسات
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - زاد و توشه . 2 - خواربار و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا موکب خان گرد می آوردند.
-
کاکا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مربی خان زادگان ، للة بزرگ - زادگان ، اتابیک . 2 - غلامی قدیمی که در خانه پیر شده باشد.
-
دارالفنون
فرهنگ فارسی معین
( ~. فُ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - مدرسه ای که در آن فن های مختلف آموزند. 2 - مدرسه ای که د ر تهران به اهتمام میرزا تقی خان امیرکبیر در محل کنونی دبیرستان امیرکبیر دایر گردید.
-
امیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .) امیر بودن ، امارت ، حکمرانی . 2 - سرداری ، سالاری . 3 - سروری ، بزرگی . 4 - (ص نسب .) منسوب به امیر. 5 - (اِ.) آهنگی که بدان دوبیتی های امیر پازاواری مازندرانی را خوانند. 5 - (اِ.) نوعی ترمه که به دستور میرزا تقی خان ...