کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاموش شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زبان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) (مص ل .) خاموش شدن ، سکوت کردن .
-
فرو نشستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ شَ تَ) (مص ل .) 1 - پایین نشستن . 2 - ته نشین شدن . 3 - از شدت چیزی کم شدن . 4 - خاموش شدن . 5 - آرام شدن ، تسکین یافتن .
-
زغال
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِ.) چوب سوخته که پیش از خاکستر شدن آن را خاموش کنند.
-
انصات
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خاموش شدن . 2 - گوش دادن .
-
پر
فرهنگ فارسی معین
زبان ریختن (پَ رِ زَ.تَ) (مص ل .) کنایه از: خاموش شدن .
-
سکوت
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خاموش شدن . 2 - (اِمص .) خاموشی .
-
استعجام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پوشیده شدن . 2 - ناتوان شدن به سخن گفتن ، عاجز شدن در سخن . 3 - خاموش گشتن از پاسخ سایل 4 - بسته و مبهم شدم کلام .
-
انطفاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خاموش شدن آتش . 2 - (اِمص .) خاموشی .
-
تن زدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - خاموش شدن ، سکوت کردن . 2 - خودداری کردن ، امتناع کردن .
-
دم در
فرهنگ فارسی معین
کشیدن ( ~. دَ.کِ دَ) (مص ل .) 1 - سکوت کردن ، خاموش شدن . 2 - مردن ، نفس بند آمدن .
-
پنبه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) 1 - (مص ل .) گریختن . 2 - (مص م .) پراکنده ساختن . 3 - خاموش کردن . 4 - منکر شدن . 5 - عاجز گردانیدن .