کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خالی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) 1 - تهی . 2 - آزاد، رها.
-
واژههای مشابه
-
خالی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - تهی کردن . 2 - خلوت کردن .
-
خالی بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (حامص .) لاف زنی ، دروغ - گویی .
-
دست خالی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (ص مر.) تهی - دست . ؛ ~ خالی برگرداندن کسی را ( کن .) مأیوس برگرداندن او را.
-
از خود خالی شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ. شُ دَ) (مص ل .) قالب تهی کردن ، بی هوش شدن .
-
جا خالی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) خود را کنار کشیدن .
-
جستوجو در متن
-
اخلاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) خالی یافتن . 2 - خالی کردن ، در خلوت بردن کسی را. 3 - (مص ل .) خالی شدن ، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن ، خلوت کردن با.
-
تهی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص .) خالی .
-
کاوک
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) پوچ ، میان خالی .
-
مخلی
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ ل لا) 1 - (اِمف .) خالی شده . 2 - رها شده . 3 - جای خالی .
-
تجویف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) خالی کردن .
-
پوک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) هر چیز تو خالی ، میان تهی .
-
چول
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) بیابان ، صحرای خالی از بشر.