کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خنگ بید
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - خار. 2 - خار سفید.
-
خسک
فرهنگ فارسی معین
(خَ سَ) (اِمصغ .) 1 - خار کوچک . 2 - خس ، خار. 3 - خار سه پهلو. 4 - خار فلزی سه گوش که در زمان جنگ سر راه دشمن ریزند.
-
تیف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خار، خس .
-
کستیمه
فرهنگ فارسی معین
(کَ مِ) (اِ.) خار شتر.
-
جاورد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) قسمی خار سفید رنگ ، ثغام .
-
خاربست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) پرچین ، پرچینی ساخته شده از خار و خاشاک .
-
خاربن
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِمر.) بوتة خار، گیاه خاردار.
-
عوسج
فرهنگ فارسی معین
(عَ یا عُ سَ) [ ع . ] (اِ.) خار درخت .
-
خس
فرهنگ فارسی معین
(خَ) 1 - (اِ.) خار و خاشاک . 2 - (ص .) پست ، فرومایه .
-
خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - خار و خلاشه . 2 - گیاه خودرو، علف هرزه .
-
عاقول
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - خار شتر. 2 - دریا، موج دریا.
-
آتش گیره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) آن چه با آن آتش افروزند (پنبه ، خار، هیزم )، آتش افروزنه .
-
ختار
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خُ) (اِ.) پاک کردن باغ و زراعت از خار و دیگر گیاهان خودرو.
-
خوابگاه
فرهنگ فارسی معین
(خا) (اِمر.) = خوابگه : 1 - جای خواب . 2 - محلی برای خوابیدن یک عده . ؛در ~ خار داشتن کنایه از: بی قرار بودن .
-
خارکن
فرهنگ فارسی معین
(کَ) 1 - (ص فا.) کسی که خار را از زمین می کند. 2 - (اِ.) آهنگی در موسیقی قدیم .