کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارش
فرهنگ فارسی معین
(رِ) 1 - (اِمص .) خاریدن . 2 - (اِ.) گر، بیماری پوستی که با خارش همراه است .
-
جستوجو در متن
-
خاریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص ل .) خارش کردن ، احساس خارش داشتن . 2 - (مص م .) خاراندن ، دفع خارش کردن .
-
محکک
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ کِّ) [ ع . ] (اِفا.) خارش آورنده ، دوایی که در تماس با پوست بدن تولید خارش کند مانند کبیکج و گزنه .
-
حکه
فرهنگ فارسی معین
(حِ کَّ) [ ع . حِکَّة ] (اِ.) خارش .
-
خارخار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خارش بدن . 2 - دلواپسی ، اضطراب .
-
گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ په . ] (اِ.) از بیماری های پوستی که باعث خارش و سوزش پوست بدن می شود.
-
ایر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - دمل و جوش های ریز با خارش و سوزش بسیار. 2 - آلت تناسلی مرد.
-
بشترم
فرهنگ فارسی معین
(بُ تُ یا تِ رَ) ( اِ.) = بشتر: جوش های ریز و متورم که روی پوست بدن ظاهر شود و خارش بسیار دارد.
-
خاراندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) = خارانیدن : با سرِ ناخن روی پوست بدن (خود یا دیگری ) را برای برطرف کردن خارش کشیدن .
-
سرفه
فرهنگ فارسی معین
(سُ فِ) (اِ.) صدایی که در اثر خارش حلق و خروج هوای ریه از سینه بیرون می آید و بیشتر در اثر بیماری های ریوی تولید می شود.
-
گنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) بادی است که گویند به سبب سودا در بدن مردم به هم می رسد و بن موها می خارد و تا موی را نکنند خارش برطرف نمی شود.
-
کهیر
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود می آید و آن برآمدگی هایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است .
-
اگزما
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری جلدی که عوارض آن عبارت است از تورم پوست و سرخ شدن آن و بروز تاول های ریز که بعد از پوسته شدن خارش بسیار دارد و گاهی تاول ها آب پس می دهد.
-
ابنه
فرهنگ فارسی معین
(اُ نِ) [ ع . ابنة ] 1 - (اِ.) عقده ، گره ، گره در رسن ، چوب . 2 - قوزک ساق . 3 - عیب ، کینه . 4 - نام بیماری خارشِ مقعد.