کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارج از رسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عرفاً
فرهنگ فارسی معین
(عُ فَ نْ) [ ع . ] (ق .)از روی عرف ، براساس رسم .
-
اسم و رسم دار
فرهنگ فارسی معین
(اِ مُ رَ) (ص مر.) کنایه از: سرشناس ، معروف .
-
بورک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) پولی که قماربازان پس از بردن به رسم انعام به حاضران دهند.
-
شتل
فرهنگ فارسی معین
(شَ تَ) (اِ.) = شتلی : پولی که قمارباز پس از بردن ، به صاحب خانه یا دیگران به رسم انعام می دهد.
-
گونیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویة قائمه یا آزمودن آن .
-
مدرنیسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ) [ فر. ] (اِ.) = مدرنیته : طرفداری از آن چه نو و بدیع باشد، راه و رسم جدید.
-
شعار
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نشانه ، علامت . 2 - نشانه ای مخصوص که گروهی از مردم به وسیلة آن یکدیگر را بشناسند. 3 - لباس زیر. 4 - رسم ، عادت .
-
سان
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) طرز، روش . 2 - قاعده ، قانون . 3 - رسم ، عادت . 4 - پسوند شباهت : دیوسان . 5 - در اصطلاح ارتش بازدید سپاهیان از طرف فرمانده است به این طریق که فرمانده از برابر صف سربازان که به طور منظم ایستاده اند عبور می کند.
-
عادت
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . عادة ] (اِ.) 1 - آن چه که انسان به آن خو بگیرد. 2 - رسم ، سنّت ، رویة معمول . ج . عادات . 3 - قاعدگی زن ، حیض . 4 - اعتیاد. ؛~ مألوف عادتی که بخشی از رفتار همیشگی شخص شده باشد.