کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارجی
فرهنگ فارسی معین
(رِ) ~[ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - بیرونی . 2 - بیگانه . 3 - در قدیم به مخالفان خلیفه می گفتند. ج . خوارج .
-
جستوجو در متن
-
صافکار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) تعمیر کنندة بدنة خارجی اتومبیل .
-
آفاقی
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ص نسب .)منسوب به آفاق ؛ بیرونی ، خارجی .
-
پماد
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر . ] (اِ.) مادة دارویی نرم که جهت استعمال خارجی مورد استفاده قرار می گیرد.
-
بیرونی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - خارجی . 2 - بخشی از عمارت که مخصوص پذیرایی مهمانان بوده است . 3 - بیگانه .
-
بیگانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (ص مر. اِمر.)1 - غریب ، ناآشنا. 2 - خارجی ، اجنبی .
-
حساسیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ سّ یَّ) [ ع . حساسیة ] (مص جع .) 1 - حساس بودن . 2 - تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی ؛ آلرژی .
-
ژنرال
فرهنگ فارسی معین
(ژِ نِ) [ فر. ] (اِ.) عنوانی است مربوط به افسر عالی رتبه در ارتش های خارجی .
-
ژنژیویت
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) [ فر. ] (اِ.) التهاب و عفونت لثه بر اثر میکرب ها و عوامل خارجی که در صورت مزمن شدن تبدیل به پیوره می شود.
-
کس
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) (عا.) اندام خارجی تناسلی زن ، فرج . ؛ ~خل کم عقل ، دیوانه . ؛ ~مشنگ کم عقل ، خُل .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] ( اِ.) 1 - سینه . 2 - آغوش ، کنار. 3 - طرف ، جانب . 4 - ضلع خارجی زمین یا ساختمان که به طرف کوچه یا خیابان راه باشد.
-
نما
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ) (اِ.) 1 - قسمت خارجی ساختمان . 2 - (اِفا.) در ترکیب به معنی «نماینده » (که می نمایاند) می آید: «رونما»، «قبله نما»، «بدن نما». 3 - صورت ظاهری .
-
گاسترولا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مرحله ای از نمو جنین که در دنبالة مرحله بلاستولا قرار دارد. در این مرحله دو طبقة سلول مشخص می شود: یکی طبقة خارجی به نام اکتودرم و دیگر طبقة داخلی به نام آندودرم .
-
استرلینگ
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - مسکوک نقره در انگلستان (قرون وسطی ). 2 - واحد پول رسمی انگلستان . 3 - کشورهایی که معاملات خارجی آن ها توسط لیرة استرلینگ صورت می گیرد؛ مق . گروه دلار.