کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیله و تقلب و دروغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حیله گر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) نیرنگ باز، مکار.
-
جستوجو در متن
-
لاپ آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - در قمار تقلب کردن و جر زدن . 2 - لاف و گزاف گفتن ، کارهایی را به دروغ به خود نسبت دادن .
-
کلاه برداری کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ. کَ دَ) (مص ل .) تقلب کردن ، با حقه و تقلب کسی را مغبون کردن .
-
دروغ
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ په . ] (اِ.) سخن ناراست ، خلاف حقیقت ، کذب . مق راست . ؛ ~ شاخدار کنایه از: دروغ بزرگ . ؛ ~ مصلحت آمیز دروغی که به خاطر فرو نشاندن فتنه و آشوب و پیشگیری از آسیب و زیان گفته می شود.
-
ارجاف
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) خبرهای دروغ پراکندن ، هو انداختن ، سخنان واهی و دروغ گفتن ، با خبرهای دروغ فتنه برپا کردن ، خبر بد گفتن .
-
تقلب
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دگرگون شدن . 2 - در کاری به سود خود و به زیان دیگری تصرف کردن .
-
دوز
فرهنگ فارسی معین
(ری . اِفا.) 1 - در ترکیب به معنی «دوزنده » می آید: 2 - (عا.) کلک ، حقه بازی ؛ ~ُ کلک حقه بازی و تقلب .
-
اراجیف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ ارجاف ؛ سخنان یاوه و دروغ .
-
زیر و بالا
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (ص مر.) سخن ناراست ، سخن آمیخته به دروغ .
-
غموس
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کار سخت و دشوار. 2 - سوگند دروغ .
-
لامانی
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) لاف و گزاف دروغ . 2 - (ص .) چاپلوس ، چاپلوسی .
-
ملق
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دوستی و مهربانی به دروغ و چاپلوسی . 2 - (اِ.) زمین هموار. 3 - سبزة نرم و نازک .
-
چل و چو
فرهنگ فارسی معین
(چِ لُ چَ یا چُ) (اِمر.) (عا.) خبر دروغ ، شایعة بی اساس .
-
پلمس
فرهنگ فارسی معین
(پَ مَ) 1 - مضطرب شدن و دست و پا گم کردن ، اضطراب . 2 - متهم ساختن . 3 - دروغ گفتن .