کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حی
فرهنگ فارسی معین
(حَ یّ) [ ع . ] (ص .) زنده . ج . احیا.
-
واژههای مشابه
-
حی وحاضر
فرهنگ فارسی معین
(حَ یُ ض ) [ ازع . ] (ص مر.) زنده و حاضر.
-
جستوجو در متن
-
احیاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (ص .) جِ حی . 1 - زندگان . 2 - قبیله ها، خاندان ها.
-
ائمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ئِ مِّ) [ ع . ائمة ] (اِ.) جِ امام ؛ پیشوایان ، سران . ؛~ اطهار امامان شیعه . ؛~ جماعت پیش نمازان . ؛~ُالاسماء هفت اسم اول خداوند که «اسماء الهی » نامیده می شوند و عبارتند از: حی ، عالم ، مرید، قادر، سمیع ، بصیر و متکلم .