کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکیم
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) 1 - دانشمند. 2 - فیلسوف . 3 - طبیب . ج . حکماء.
-
واژههای مشابه
-
حکیم باشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (ص مر.) پزشک ، رییس پزشکان .
-
جستوجو در متن
-
فرزان
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .) عاقل ، حکیم .
-
طبیب
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) پزشک ، حکیم .
-
بخرد
فرهنگ فارسی معین
(بِ رَ) (ص مر.) خردمند، حکیم .
-
حکماء
فرهنگ فارسی معین
(حُ کَ) [ ع . ] (اِ.) ج . حکیم .
-
فرزانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ په . ] (ص .) دانشمند، حکیم . ج . فرزانگان .
-
کندآور
فرهنگ فارسی معین
(کُ. وَ) (ص .) 1 - حکیم ، دانا. 2 - پهلوان .
-
کندا
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کُ) (ص .) دانا، حکیم ، فیلسوف .
-
هرمس
فرهنگ فارسی معین
(هُ مُ یا هِ مِ) (اِ.) 1 - هرمز، اورمزد. 2 - نام سه حکیم معروف که اولین آن ها ادریس پیامبر بوده و دو هرمس دیگر یکی از بابل بود و دیگری از مصر.