کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوضچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوضچه
فرهنگ فارسی معین
(حُ چِ) [ ع - فا . ] (اِمصغ .) 1 - حوض کوچک . 2 - لگنچه .
-
جستوجو در متن
-
آخور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] ( اِ.)=آخر:1 - طویله ، اصطبل . 2 - حوضچه .
-
سونا
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ فر از فنلاندی . ] (اِ.) حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچة آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن ، در حوضچة آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است : سونای خشک و سونای بخار.
-
فنطاس
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - حوضچه ای در کشتی که زهاب آب های کشتی در آن جمع گردد. 2 - بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. 3 - کاسه ای که بدان آب شیرین تقسیم کنند؛ ج . فناطیس .