کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوزه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بخشداری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل بخشدار. 2 - ( اِ.) محلی که بخشدار در آن حوزة خود را اداره کند.
-
نواحی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناحیه . 1 - کناره ها، کرانه ها. 2 - اطراف شهر و ده . 3 - حدود یک خط ، حوزه .
-
دارالعلوم
فرهنگ فارسی معین
(رُ لْ عُ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - جایی که در آن علوم عالی تدریس کنند. 2 - شهری که در آن حوزة علمیه دایر باشد. 3 - کتابخانه .
-
خصوصی
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - شخصی ، داخلی . 2 - محرمانه و غیرعلنی . 3 - خاص ، ویژه . 4 - مربوط به اشخاص حقیقی و حقوقی خارج از نظارت یا حوزة کارهای دولت . مق دولتی .
-
دایره
فرهنگ فارسی معین
(یِ رِ) [ ع . دائرة ] 1 - (اِفا.) دورزننده ، گردنده . 2 - (اِ.) شکلی گرد که فاصلة هریک از نقاط محیط آن نسبت به نقطة مرکزی مساوی باشد. ج . دوایر. 3 - یکی از سازهای ضربی . 4 - شعبه ای از یک اداره . 5 - مجازاً، حوزه میدان .