کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوادث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوادث
فرهنگ فارسی معین
(حَ دِ) [ ع . ] (اِ.) جِ حادثه ؛ پیشامدها، وقایع .
-
جستوجو در متن
-
حدثان
فرهنگ فارسی معین
(حَ دَ) [ ع . ] (اِ.) پیشامدها، حوادث .
-
اندمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ مَ) (اِ.) اندوهه ، شرح و بیان سرگذشت ها و حوادث ناگوار.
-
بدشانس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) بداقبال ، آن که اغلب حوادث ناگوار در زندگی اش رخ می دهد. مق . خوش شانس .
-
تصاریف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تصریف ؛ پیشامدها، حوادث زمانه .
-
حادثه جو
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ ع - فا . ] (ص فا.) آن که همواره در پی حوادث و وقایع تازه است ، آن که از مخاطرات نترسد.
-
نوایب
فرهنگ فارسی معین
(نَ یِ) [ ع . نوائب ] (اِ.) جِ نائبه ؛ پیش - آمدها، حوادث .
-
وقایع
فرهنگ فارسی معین
(وَ ی ) [ ع . وقائع ] (اِ.) جِ وقیعه ؛ حوادث ، سرگذشت ها.
-
کشاکش
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ) (اِمر.) 1 - به هر طرف کشیده شدن . 2 - کنایه از: گرفتاری و حوادث .
-
آبستن
فرهنگ فارسی معین
(بِ تَ) (ص .) = آبستان : 1 - حامله ، باردار. 2 - پنهان ، پوشیده . ؛~شب ~ است (کن .) وقوع حوادث تازه محتمل است .
-
پرسوناژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ سُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شخص مشهور، شخص مهم . 2 - شخص بازی ، کسی که در حوادث و موضوع نمایشنامه یا داستان باشد.
-
پیش بینی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - احتیاط کردن . 2 - پی بردن به حوادث قبل از وقوع آن ها.
-
تئوری
فرهنگ فارسی معین
( تِ ئُ ) [ فر. ] (اِ.) 1 - علم نظری ، فرضیه . 2 - مجموعة معلومات که بعضی امور و حوادث را تشریح می کند،نظریه (فره ).
-
حادثه
فرهنگ فارسی معین
(دِ ثِ) [ ع . حادثة ] (اِفا.) 1 - آن چه نو پدید آمده . 2 - رویداد، اتفاق . ج . حادثات ، حوادث .