کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حنجره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حنجره
فرهنگ فارسی معین
(حَ جَ) [ ع . حنجرة ] (اِ.) نای ، حفره ای که در عقب دهان و در زیر حلق واقع است و صوت از آن خارج می شود.
-
جستوجو در متن
-
حناجر
فرهنگ فارسی معین
(حَ جِ) [ ع . ] (اِ.) جِ حنجره .
-
لارنژیت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ فر. ] (اِ.) ورم و التهاب حنجره .
-
خرخره
فرهنگ فارسی معین
(خِ خِ رِ) (اِ.) (عا.) گلو، حنجره . ؛تا ~ زیر قرض بودن کنایه از: بسیار مقروض بودن .
-
گلوگاه
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمر.) 1 - حنجره . 2 - گذرگاهی که بتوان از آن وارد جایی شد.
-
دیفتری
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] (اِ.) بیماری ای که در گلو پدید آید و حلق و حنجره و قصبة الریه را مبتلا کند.
-
سیاه سرفه
فرهنگ فارسی معین
(سُ فِ یا فَ) (اِمر.) مرضی است عفونی و بسیار ساری که ویروسش بیشتر در حنجره ، قصبة الریه ، نایژه ها موضع می گیرد که باعث سرفه های شدیدی می شود.
-
قدومه
فرهنگ فارسی معین
(قُ دُّ مَُ یا مِّ) (اِ.) گیاهی است از تیرة صلیبیان که علفی است و دارای گل های کوچک و زرد رنگ می باشد و معمولاً در کنار جاده ها روییده می شود. در این گیاه اسانس گوگردداری وجود دارد. دانه های آن به عنوان ضد اسکوربوت و مدر و خلط آور به صورت شربت یا دم ...