کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ یَّ) [ ع . حمیة ] (اِمص .) 1 - مروت ، جوانمردی . 2 - غیرت ، رشک .
-
واژههای مشابه
-
بی حمیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ یَّ) [ فا - ع . ] (ص مر.) بی غیرت .
-
جستوجو در متن
-
ریشمال
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) بی حمیت .
-
سست رگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ) (ص مر.) 1 - بی غیرت ، بی - حمیت . 2 - کاهل .
-
پزوایی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص .) (عا.) 1 - سست و ضعیف به تن و به عقل و به فکر، بی حرکت و بی عمل ، سخت ضعیف . 2 - بی حمیت .
-
تعصب
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ صُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از چیزی سخت جانبداری کردن . 2 - (اِمص .) حمیت ، عصبیت . 3 - سخت گیری .
-
غیور
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - با حمیت ، ناموس - پرست . 2 - غیرتمند، پُر غیرت ، مجازاً دلیر و شجاع .
-
مخنث
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ نَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - مردی که در جماع ناتوان باشد و حالات زنانه داشته باشد. 2 - کنایه از: بی غیرت و بی حمیت .
-
غیرت
فرهنگ فارسی معین
( غ رَ) [ ع . غیرة ] 1 - (مص ل .) رشک بردن . 2 - (اِمص .) حمیت ، جرأت . 3 - ناموس پرستی . 4 - (اِ.) رشک .
-
الجار
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ تر. ] (اِ.) = ایلجار. یلجار: 1 - مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و به حمیت وطن در مقابل دشمن به مدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند. 2 - اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری .