کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلقه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حلقه نامزدی
فرهنگ فارسی معین
( ~ زَ) (اِمر.) حلقه ای معمولاً از طلا که مرد و زن در هنگام نامزدی در انگشت یکدیگر کنند.
-
سر حلقه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . حَ قِ) [ فا - ع . ] (اِ. ص .) سر - دسته ، سرپرست و بزرگتر یک دسته از مردم .
-
جستوجو در متن
-
چنبر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) حلقه زدن .
-
پره زدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ رِ. زَ دَ) (مص ل .) حلقه زدن لشکر از سوار و پیاده گرد شکار.
-
پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - حلقه زدن . 2 - درنوردیدن . 3 - در هم کردن .
-
کرند
فرهنگ فارسی معین
(کُ رَ) (اِ.) 1 - میدان اسب دوانی . 2 - اسبی که رنگش قهوه ای روشن باشد. 3 - حلقه زدن مردم .
-
نرکه
فرهنگ فارسی معین
(نَ کَ یا کِ) [ تر. ] (اِ.) حلقه زدن گروهی به جهت منع حیوانات شکاری از خروج از محوطه ای معین تا شکار شاه یا امیران آسان باشد، جرگه .
-
سنگ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] 1 - (ص .) وقار، اعتبار. 2 - (ق ) آهستگی ، آرامش . 3 - نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده است . 4 - وزنه ای جهت سنجش سنگینی . 5 - دو قطعه سنگ به ابعاد ک...