کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقرأیخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خواه
فرهنگ فارسی معین
(خا) 1 - (ریش .) امر و ریشة «خواستن » 2 - (ص فا.) در برخی ترکیبات به معنی «خواهنده » آید: خیرخواه ، هواخواه . 3 - (ص مف .) در بعضی کلمات به معنی «خواسته » آید: دلخواه .
-
رأی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) نک رأی . ج . آراء.
-
رای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) راه ، طریق .
-
رای
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) نک راجه .
-
رای
فرهنگ فارسی معین
[ ع . رأی ] (اِ.) 1 - اندیشه ، فکر. 2 - تدبیر. 3 - عقیده ، اعتقاد. 4 - شور، مشورت . 5 - قصد، عزم .
-
حق
فرهنگ فارسی معین
(حَ قّ) [ ع . ] 1 - (ص .) راست ، درست . 2 - (اِ.)راستی ، درستی . 3 - عدل ، انصاف . 4 - نصیب ، بهره . 5 - ملک و مال .
-
دل خواه
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص مف .) 1 - هرچیز که مطلوب باشد. 2 - آرزو.
-
نان خواه
فرهنگ فارسی معین
(خاه ) (اِ.) تخمی خوش بوی و زردرنگ که گاهی روی خمیر نان پاشند.
-
وام خواه
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص فا.) 1 - قرض گیرنده . 2 - طلب کار.
-
مشروطه خواه
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) [ ع - فا. ] (ص .)هوادار حکومت مشروطه .
-
ثابت رأی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) [ ازع . ] (ص مر.) آن که در عقیدة خود پابرجاست ، ثابت عقیده .
-
رأی العین
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ عَ) [ ع . ] (مص ل .) به چشم دیدن .
-
حق حساب
فرهنگ فارسی معین
( قُِ حِ) [ ع . ] (اِمر.) باج ، رشوه .
-
حق البوق
فرهنگ فارسی معین
(حَ قُّ لْ) [ ع . ] (اِمر.) (عا.) 1 - رشوه ، انعام . 2 - باج .
-
حق التألیف
فرهنگ فارسی معین
(حَ قُّ تَُ) [ ع . ] (اِمر.) مزد و پاداش و پولی که به مؤلفان در ازای تألیف کتابی پرداخته می شود.