کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقیقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حقیقی
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - واقعی ، اصلی . 2 - راست و درست .
-
جستوجو در متن
-
راستین
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) حقیقی ، واقعی .
-
راست راستکی
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(ص مر.)حقیقی ، واقعی .
-
واقعی
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)حقیقی ، راست .
-
معنوی
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به معنی ، باطنی ، حقیقی .
-
آب خضر
فرهنگ فارسی معین
(بِ خِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - آب حیات بخش . 2 - معرفت حقیقی که خاصة انبیاء و اولیاست .
-
آبونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر. ] (ص .) 1 - مشترک روزنامه یا مجله و مانند آن . 2 - شخص حقیقی یا حقوقی که با پرداخت وجهی از خدمات خاصی استفاده کند، مشترک . (فره ).
-
ذن
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) (اِ.) از مذهب های بودایی که دستیابی به نور حقیقی را تنها از راه تفکر و مکاشفة شهودی مستقیم ممکن می داند.
-
شهروا
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .)1 - پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش رسمی آن بوده . 2 - زر ناخالص .
-
نصوح
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (ص .) نصیحت کننده ، اندرزگو. 2 - (اِ.) توبة خالص و حقیقی که شکسته نشود.
-
مجاز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) غیر حقیقت ، استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خود به شرط آن که آن معنی از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد.
-
مصطلح
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ لَ) [ ع . ] (اِمف .) اصطلاح شده . واژه ای که بین مردم غیر از معنی حقیقی خود برای موضوع خاصی متداول شده باشد.
-
خصوصی
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - شخصی ، داخلی . 2 - محرمانه و غیرعلنی . 3 - خاص ، ویژه . 4 - مربوط به اشخاص حقیقی و حقوقی خارج از نظارت یا حوزة کارهای دولت . مق دولتی .
-
هسته
فرهنگ فارسی معین
(هَ تِ) (اِ.) 1 - دانة سفتِ داخل میوه ها. 2 - نقطه ، گروه یا تودة اصلی . 3 - بخشی از یاخته که معمولاً در وسط یا کنار آن قرار دارد. 4 - قسمت مرکزی اتم . ؛ ~ مرکزی مرکز حقیقی ، اصل و منشأ.