کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حظر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حظر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) منع کردن ، بازداشتن .
-
واژههای همآوا
-
حذر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ذَ)(مص ل .)1 - پرهیز کردن . 2 - ترسیدن .
-
حذر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ذِ) [ ع . ] (ص .) پرهیزنده ، پرهیز - کننده ، ترسنده ، ترسان .
-
حزر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن به حدس ، تخمین زدن . 2 - در علم نجوم تقدیر ستارگان .
-
حضر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ضَ) [ ع . ] (اِ.)1 - جای حضور. 2 - منزل . 3 - شهر.
-
هذر
فرهنگ فارسی معین
(هَ ذِ) [ ع . ] (ص .) مرد بسیار سخن و بیهوده گوی .
-
هذر
فرهنگ فارسی معین
(هَ ذَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پریشان گفتن ، سخن باطل گفتن . 2 - (اِ.) سخن بیهوده .