کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرف اضافت و ضمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حرف درآر
فرهنگ فارسی معین
(حَ. دَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) شایعه ساز، دروغ پرداز، مفتری .
-
حرف زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) سخن گفتن .
-
حرف شنو
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش نُ) [ ع - فا. ] (ص مر.) معقول ، سر به راه ، نصیحت پذیر. مق . حرف نشنو.
-
حرف گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) نکته گیر، عیب جو.
-
حرف گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمص .) خرده گیری ، عیب جو.
-
هفت حرف استعلا
فرهنگ فارسی معین
( ~. حَ فِ اِ تِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) عبارتند از: خ ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، ق .
-
جستوجو در متن
-
خود
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (ضم .) 1 - ضمیر مشترک که در میان متکلم ، مخاطب و غایب مشترک است و همیشه مفرد آید. 2 - شخص ، ذات ، وجود.
-
خاطره
فرهنگ فارسی معین
(طِ رِ) [ ع . ] (اِ.) ضمیر، اندیشه و خیال ، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده .
-
خویشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) 1 - (اِ.) شخصیت ، ذات . 2 - (ضم .) ضمیر مشترک برای اول ، دوم و سوم شخص مفرد و جمع .
-
ات
فرهنگ فارسی معین
( اَ) (ضم متصل .) ضمیر متصل دوم شخص مفرد، مفعولی و اضافی در آخر کلمه : گفتمت (تو را گفتم )، کتابت : کتاب تو.
-
ت
فرهنگ فارسی معین
(ضم .) ضمیر متصل شخصی ، دوم شخص مفرد. و آن بر دو گونه است : الف - اضافی : کتابت . ب - مفعولی : گفتمت .
-
خویش
فرهنگ فارسی معین
(خیش ) [ په . ] 1 - (اِ.) از افراد خانواده و خاندان . ج . خویشان . 2 - ضمیر مشترک برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص مفرد و جمع .
-
اش
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (ضم .) ضمیر شخصی متصل سوم شخص مفرد و آن به صورت مفعولی (سپردش : بدو سپرد)، فاعلی (گفتش : گفت او را) یا اضافی (خانه اش ، کتابش ) است .
-
فنومن
فرهنگ فارسی معین
(فِ نُ مِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - آنچه که به وسیلة حواس یا ضمیر انسان درک شود. 2 - امر طبیعی ، پدیده ، نمود. 3 - امری غیر عادی و نادر.