کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حراض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زی
فرهنگ فارسی معین
(حراض .) سوی ، طرف .
-
نزد
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (حراض .) نزدیک ، پیش .
-
چند
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حراض .) معادل ، مساوی ، به اندازة .
-
حتی
فرهنگ فارسی معین
(حَ تّا) [ ع . ] (حراض .) تا، تا آن که .
-
رون
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حراض .) سبب ، جهت .
-
فرهمند
فرهنگ فارسی معین
(فَ هَ مَ) (حراض .) نزدیک ، قریب .
-
فا
فرهنگ فارسی معین
(حراض .) 1 - با، به . 2 - به طرفِ، به سوی .
-
عند
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (حراض .) نزد، پیش ، نزدیک .
-
قبال
فرهنگ فارسی معین
(ق ) [ ع . ] (حراِض .) مقابل ، برابر.
-
قبل
فرهنگ فارسی معین
(قِ بَ) [ ع . ] (حراض .) نزد، پیش .
-
براستا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (حراض . مر.) = براستای : در حق ، دربارة ، درباب .
-
من
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (حرف جر، حراض .) از.
-
مع
فرهنگ فارسی معین
(مَ عَ) [ ع . ] (حراض .) با، همراه .
-
از لحاظ
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ فا - ع . ] (حراض . مر.) از نظر، از روی .
-
بر اثر
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اَ ثَ) [ فا - ع . ] (حراض .) از پی ، به دنبال .