کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرارت
فرهنگ فارسی معین
(حَ رَ) [ ع . حرارة ] (اِ.) 1 - گرما، گرمی . 2 - تندی ، تیزی .
-
جستوجو در متن
-
ور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گرمی ، حرارت .
-
خونسرد
فرهنگ فارسی معین
(سَ)(ص مر.) 1 - بردبار، کسی که زود خشمگین نشود. 2 - جانوری که حرارت بدنش با حرارت محیط تغییر می کند. مانند بعضی از خزندگان .
-
باحورا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) شدت حرارت در تموز است .
-
کالری
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِمر.) واحد اندازه گیری حرارت .
-
گرما
فرهنگ فارسی معین
(گَ) [ په . ] (اِ.) حرارت ، سختی گرما.
-
تفت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) 1 - (ص .) گرم . 2 - (اِ.) گرمی ، حرارت . 3 - حرارت ناشی از خشم . 4 - با شتاب ، تند و تیز. 5 - خرام ، خرامان .
-
آجر نسوز
فرهنگ فارسی معین
( ~ ِ نَ) (اِمر.) نوعی از آجر که از اکسید منیزیوم و برخی از سیلیکات های دیرگداز ساخته می شود و در مقابل حرارت مقاومت دارند.
-
بوژ
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - گرداب . 2 - سنگینی حال و تب و حرارت بدن .
-
برهود
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) نیم سوخته ، چیزی که نزدیک به سوختن رسیده و حرارت آتش رنگ آن را تغییر داده باشد.
-
برهودن
فرهنگ فارسی معین
(بَ هُ دَ) (مص ل .) نزدیک به سوختن رسیدن ، در اثر حرارت تغییر رنگ دادن .
-
پزاوه
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) کوره که در آن ظروف سفالین و آجر و آهک را حرارت دهند.
-
تاو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - تاب ، روشنایی . 2 - حرارت ، گرمی . 3 - تاب ، توان .
-
تبش
فرهنگ فارسی معین
(تَ بِ) (اِمص .) 1 - گرمی ، حرارت . 2 - تابش ، فروغ .